شهریور 1402

ساخت وبلاگ

امروز اربعین چهارشنبه است.. دختری از سایه خودش میترسه، تازه کشفش کرد،، نمیتونه ببینه یه چیز دنبالشه،، نوزده ماهش شد، دختری شجاع من..

پسرم هنوز حرف نمیزنه داره نزدیک سه سال میشه، هیچ خبری نیس هرچند کامل منظورشو میفهمم.. ولی کلا پنجاه تا کلمه بیشتر بلد نیست.. راستی پسری یه هفته اس از پوشک گرفتم.. بالاخره موفق شدم، همه چیز واسه اولین بار سخته.. فکر نمیکردم از پسش بر بیام، اینم بخاطر جاری عزیز بود..الان بوی جیش روی فرش خفه ام کرد.. دختری هم میتونم از شیر بگیرم ولی خودم آمادگیش ندارم.. از لحاظ روحی دلم نمیاد، هرچند رو مخه ولی برا منم سخته گریه آوره..

..دغدغه های این روزای من، پوشک گرفتن و شیر گرفتن بچه ها، حرف زدن امیر، استارت نماز خوندنم، ورزش کردنم، اماده کردن وسایل کوچیک خونه برای اسباب کشی، کوتاه کردن موهام، کنترل خشم، مامان مهربون شدن،..... همه اینا دلم میخاد انجام بدم... هر روز تو فکر و ضمیرناخودآگام میان و اعصابم بهم میریزن..

آدم کمالگرا همه. چیزا باهم میخام نمیتونم یکی یکی انجام بدم.. به همین شکل ادامه بدم هیچ پخی نشدم و نخواهم شد

+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 0:28 توسط z.f  | 

هفتمین ماهگرد...
ما را در سایت هفتمین ماهگرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoyar95 بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 1:48